سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----10890---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----0-----
فابیو

 

نویسنده: طاهره
شنبه 86/6/10 ساعت 11:37 صبح

امروز به فرداهایی می اندیشم که باید پشت سر بگذاریم؛ فرداهایی که بی رحمانه غیر قابل پیش بینی اند! این روزها و ساعت هایی که می نشینیم و فکر می کنیم، چقدر با ارزشند. حتی ارزشمند تر از آن اوقاتی که چون انسان های مسخ شده سرگرم انجام کار های روزانه ایم.

همیشه دلم می خواسته به آنها که خود را از بودنِ خویش محروم می کنند بگویم که چیزهای باارزش فراوانند؛ لحظاتی که با اعمال طوطی وارِ ما، صرف گذشته ی حسرت برانگیز می شوند، آن قدرها هم که فکر می کنیم، مهم نیستند. دوست داشته ام به آنها بیاموزم که می توان از یک ثانیه، بیشتر از تمام زندگی لذت برد؛ می شود به خاطر خودِ خودِ همین ثانیه از زندگی لذت برد؛ می شود همه ی آنچه را که زمانی از عمر خود را در حسرت داشتنش به سر برده ایم، دور ریخت؛ می شود حتی در تاریکی هم لبخند زد...

 

 

مردی در تاریکی لبخند می زد

شاید از این رو که می تواند در تاریکی ببیند

شاید از این رو که تاریکی را می بیند.

 

(یانیس ریتسوس)

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • با یک کوله بار گرما
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •