گاهی با خود فکر می کنم نوشتن چقدر می تواند به آزادی روحمان کمک کند؛ چقدر غوطه خوردن در آسایش و بی وزنی کلمات، آدم را از قید و بند روزمرگی های بیهوده رها می سازد. کسی می گفت نوشتن یعنی به تصویر کشیدن چیزی که مطمئنی کسی غیر از تو نمی تواند آن را به تصویر بکشد. و من به یاد مطلبی افتادم که یک نفر در کتابش آورده بود:
«تنها راه نوشتن حقیقت تصور هیچ وقت خوانده نشدن نوشته هایت است. نه توسط کسی، و نه حتی، مدتی بعد توسط خودت. در غیر این صورت بهانه تراشی را شروع می کنی.
باید ببینی که انگشت سبابه ی دست راستت یک طومار پدید می آورد و دست چپت آن را پاک می کند.
و البته غیر ممکن است.
من بهای خطم را می دهم، بهای خطم را می دهم؛ این خط سیاهی که در سرتاسر صفحه رج می زنم.»